دختران من

فاصله

1390/3/21 12:46
نویسنده : مامان
188 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دخترم اسماء

عزیزم روز 17/3/90 از طرف مهد کودکت برای تو جشن پیش دبستانی گرفتن نمی دانم باید خوشحال باشم یا ناراحت . خوشحال ازاینکه می بینم بزرگ شدی ووارد مدرسه میشوی وازطرفی ناراحت میدانم روزبه روز که تو بزرگ میشوی ازمن بیشتر فاصله میگیری دلم می گیرد  چه بخواهم یا نخواهم درآینده مثل حالا نیست که درآغوشت بگیرم یا شبها برایت قصه بگویم هرسال که بزرگ تر میشوی فاصله ما بیشتر میشود . هرچه سعی می کنم تا برایت یک دوست باشم وبرایم دردودل کنی نمی شود . هیچ وقت عادت نداشتی درمورد مهد کودک برایم تعریف کنی ومیدانم این مشکلی است که من درآینده ازآن می ترسم . باورکن که مامان توراخیلی دوست دارد اگریک زمانی این مطالب را خواندی بدان که تو خاطرات اول زندگی من هستی که با هیچ چیز عوض نمی کنم بوی تو نفس تو را دوست دارم . کاش الان دراین سن این چیزها را می فهمیدی . این روزها خیلی سربه سر صبا می گذاری فکر می کنی ما تورا دوست نداریم . ولی این را بدان برای یک مادر هیچ وقت بچه ها فرق نمی کنند.

صبا کوچولوی من

عزیزم توهم این روزها خیلی شیرین شدی حرکاتی قشنگ وحرفهای قشنگ میزنی تازه یک دندان درآوردی وچند قدم هم راه میروی الان 10 ماه داری وهمه می گویند خیلی زرنگی چون زود راه افتادی وقتی به خانه می آیم خودت را برایم لوس می کنی وگریه الکی می کنی تا بغلت کنم وصورتت رابه صورتم می مالی . هرروز باید مغنه ام را بشورم . خداوند همیشه حافظ شما باشد .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختران من می باشد