دختران من

پشمالو

1392/5/17 19:26
نویسنده : مامان
392 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه

بعد ازجریان قهوه ای جدیدا" حالا خانم صبا ازیک گربه خوشش آمده البته گربه به قول ما دستی نیست و اگه بری طرفش یا فرارمی کنه یا حالت حمله به خودش می گیرد . شبها تاسفره می اندازیم سروکله اش پیدا میشه وخانم صبا هم هرچی که توسفره است بهش میده هرچی میگم مامان این بیچاره که بز نیست بهش کاهو میدی یا بهش سالاد میدی فقط گوشت واستخوان می خورد ولی کو گوش شنوا - چند شب پیش داشتیم طالبی می خوردیم که سروکله گربه پیدا شد صبا گفت مامان بهش طالبی بدم گفتم نه بچه این که بز نیست .رفتی جلو بهش حرف میزدی چند دقیقه که گذشت  گفتم چی داری بهش میگی گفتی بهش گفتم اسمت ومیزارم پشمالو اون هم گفته باشه خنده ام گرفت رفتم آشپزخانه وقتی برگشتم دیدم کاسه ای که برات طالبی گذاشتم خالی گفتم کو طالبی ها گفتی دادم پشمالو آخه گرسنه است هم خندم گرفته بود هم عصبانی شدم چون مجبوربودم دوباره تراس و بشورم .خلاصه دخترک شیطون من این روزها حسابی بامزه شدی البته خیلی هم باهوش همه چیزسوال می کنی واگه جوابت ندم قانع نمی شی وحسابی هم سربه سراسماء میزاری راستی امروز با اسماء وصبا رفتم دندانپزشکی وقتی نوبت من شد صبا دم در هی نگام میکرد می گفت مامان دوست دارم - منم خندم می گرفت دوباره می گفت مامان دوست دارم آقای دکتر که متوجه شد دررا بست اسماء می گفت مامان وقتی نبودی صبا گریه اش گرفته بود می گفت مامان کی میاد بیرون منشی دکتر برای چند دقیقه آمد ودرروبازکرد صبا دوباره آمد نزدیک نگاه بهم میکرد وقتی دکتر رفت بالای سریک بیماردیگه تا به دندونش سوزن بیحسی بزنه صبا گفت مامان اومدی آرایشگاه گفتم نه مامان اینجا دندانپزشکی خلاصه دخترای گلم  اگه بخوام تمام خاطرات هرروزتون وبنویسم فکرکنم دیگه به کارهای خودم نرسم سعی می کنم جالب ترین آنها را براتون بنویسم خیلی دوستتون دارم .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختران من می باشد